Индекс


Ссылка на сообщениеhttp://forum-zavtra.org/msg.php?id=3127
Дата сообщенияЧетверг, 4 Июль 2019 12:43
АвторTropik
Дата последнего редактированияЧетверг, 4 Июль 2019 12:46
В ответ наПопробуй, Бако, абстрагироваться от здешней вонючей черни
В Иране крепнет недовольство народных масс политикой религиозно-фанатического руководства.







Оппозиция не решается пока на открытый протест, но делает столь смелые заявления, что ничего подобного мне не вспоминается за все прошедшие годы режима аятолл.

Рассмешило в нижеприведённой статье, что Iran Emrooz ставит во всех упоминаниях Россию и Израиль через запятую.

Следует напомнить, что при Шахин-шахе Мухаммеде Реза Пехлеви Израиль и Иран имели хорошие отношения.

С СССР отношения с Ираном до истории с лётчиком Зосимовым
были прохладные и Сов.Союз готовил азерских и курдских партизан на базах подготовки террористов.

А в НРБолгарии, Бако, может ты слышал? была советская радиостанция через которую вещали анти-иранские курдские пропагандисты.

Но потом, когда состоялся этот унизительный для Ирана компромисс по бедняге Зосимову - СССР ослабил давление на Иран,
но дни Пехлеви уже были сочтены и советские маразматики из Политбюро с восторгом встретили переворот Хумейни.

Советский посол прибежал поздравлять аятоллу Хомейни самым первым. А Брежнев прислал любовно-поцелуйную поздравиловку.
Потом это Советскому Союзу отлилось, когда по фатве Хумейни Иран поддержал афганских муджахедов и это стоило советским шурави немалой крови...

Ну а потом, как ты, Бако, помнишь СССР был целиком на стороне Ирака в Ирако-Иранском конфликте.

А вот в российской авантюрной экспедиции в Сирию
россиянам теперь предстоит нелёгкая процедура по выдавливанию иранцев из страны,
так как русские и иранские интересы несовместимы и Асад склоняется к Ирану, а не России, которую недолюбливает и которой недоверяет.


Tropik.
Sydney. Australia.
4 July 2019.___________
ایران در یکی از بزرگترین شوربختی‌های تاریخ معاصر خود قرار دارد. محاصره‌ی بی‌سابقه‌ی اقتصادی و تهدید جنگ از خارج و استبداد و فساد و فلج سیاسی از داخل مردم ما را محاصره کرده‌ است. هیچ داوری منصفانه‌ای نمی‌تواند انکار کند که در ایجاد این وضعیت زیاده‌خواهی و تعرض قدرت‌های زورگوی جهان و به‌طور اخص دولت آقای ترامپ نقش اصلی را دارند. سیاست دولت آقای ترامپ، تا آنجا که پیش برود، معطوف به مغلوب و تسلیم کردن هر ایستادگی در برابر برتری‌جویی این دولت است. آقای ترامپ آشکارا می‌گوید که حد رشد و استقلال و حضور جهانی و منطقه‌‌ای هر کشوری را تعیین و محدود می‌کند و برای این کنترل همه‌ی گزینه‌ها را روی میز دارد. آقای ترامپ با دیگر دولتها و حتی با متحدان نزدیک خود با چنان زبان تحقیرکننده‌ و نادوستانه‌ای سخن می‌گوید که نمونه‌ی آن در تاریخ معاصر یافت نمی‌شود. حکومت عربستان سعودی همچون مطیع‌ترین و پول‌رسان‌ترین مستعمره‌ی دولت کنونی آمریکا با تحقیرآمیز‌ترین برخوردها روبروست، چیزی که نمی‌تواند نزد آن حکومت و از چشم غرور خاورمیانه‌ای نهان و یا پذیرفتنی باشد.

متأسفانه دولتهایی هستند که این گرایش پرخاشگرانه‌ی دولت آمریکا را تشدید می‌کنند و می‌کوشند منافع مردم و دموکراسی آمریکا را فدای آمال حکومتی خود کنند. دولت آقای پوتین و دولت آقای نتانیاهو به‌زیان مردم و دموکراسی ایالات متحده‌ی آمریکا از این وضعیت حمایت می‌کنند و در ترغیب این سمتگیری دولت آقای ترامپ از هیچ کاری دریغ نمی‌کنند.

چرا در مسیر این تعرض جهانی کشور ایران به کانون عمده‌ی ستیز بدل شده است و بیش از هر کشور دیگری به ویرانی تهدید می‌شود؟ علت روشن است. نگرش و روش و رفتار ستیزه‌جویانه‌ی جمهوری اسلامی عامل آن است. علت تلاش این رژیم برای ایستادن در صف مقدم جریان ضدآمریکایی و ضد غربی در تمام ابعاد سیاسی و فرهنگی و مذهبی است. در حالی که کشور ما به بیشترین تلاش جهت حل مشکلات در مناسبات با ایالات متحده‌ی آمریکا، اسرائیل و جهان عرب نیاز دارد حکومت ایران، حتی آنجا که امکان هیچ اقدامی را ندارد، سیاست خود را بر ستیزه با آمریکا و سایر این دولتها بنا نهاده است.

حکومت ایدئولوژیک جمهوری اسلامی چرخش از ستیز به دوستی و همکاری با ایالات متحد‌ی آمریکا و اسرائیل را باطل کننده‌ی جهان‌بینی خود می‌داند. برای حکومت آقای خامنه‌ای سیاست نه یک وسیله‌ی منعطف جهت حل مشکلات کشور، بلکه یک باور متعصبانه‌ی مذهبی است که در سرشت خود با جهان معاصر ناسازگار است. شوربختی این است که همه‌ی لجاجت‌ها و سیاست‌های متعصبانه‌ی نظام با ادعای دفاع از حق و حقوق مردم ایران اسلامی، یعنی مردمی که در دایره تفکر آنها قرار می‌گیرند پیش می‌رود.

در این روزگار هراس‌انگیز که فرافاجعه‌ی زیست‌بومی کلیت تمدن بشری را به انهدام تهدید می‌کند، در این آشوب مناسبات جهانی و وضعیت کشورها و قدرت‌ها، سخن از حق و حقوق کشور و ملت به خودی در خدمت تأمین حق و حقوق کشور و ملت نیست. مهمترین و دشوارترین مسأله در این دوران نه بیان حق و حقوق بلکه نجات این حق و حقوق است. می‌توان به‌راستی از یک حق صحبت کرد اما طوری از آن دفاع کرد که حتی به سلب حقوق دیگر هم منجر شود، همانگونه که در رابطه با ایران اتفاق افتاده است.

تأمین حق در این دوران نه از طریق تکیه بر تضاد و ستیز با عمده‌ترین نیروهای تهدیدکننده‌ی آن حق بلکه از طریق متمرکز کردن همه‌ی تدابیر برای کاهش و رفع تضاد و ستیز با آن نیروها ممکن می‌شود. تضادها را باید حل کرد تا راه رفع ستیز و جنگ فراهم شود. ایران نمی‌تواند با حفظ تضادهای موجود تولیدشده توسط جمهوری اسلامی با آمریکا و جهان غرب‌ستیز را رفع و صلح را تأمین و شرایط امنیت و پیشرفت را فراهم کند.

جمهوری اسلامی ایران آنجا که می‌گوید آمریکا به استقلال و به حق و حقوق کشور ایران احترام نمی‌گذارد و می‌خواهد به زور امر خود را پیش ببرد راست می‌گوید. دولت آقای ترامپ به عیان این قصد را در باره بسیاری از کشورها فاش کرده است. اما از این گفته‌ی حکومت برای ایران چه حاصل شده است؟ کدام سیاست و برنامه کارساز را حکومت برای خنثی کردن این برخورد دولت آمریکا طرح کرده و به اجرا گذاشته‌ است؟ مسأله‌ی اصلی تأمین حق و حقوق مردم و کشور است نه هیاهوی حق و حقوق.

سوریه یک نمونه بارز راه و روش جمهوری اسلامی است. در سوریه، جمهوری اسلامی در قیاس با دیگر بازیگران صحنه موضع بهتر و سیاست بدتر را داشت. جاگیری فعال علیه داعش و تعرض برنامه‌ریزی شده‌ی آن برای به خون کشیدن منطقه یک اقدام مثبت و انسانی بود. اما، شرقی‌تر کردن سیاست در این مسیر و عدم استفاده از برخی همسویی‌ها برای نزدیکی با آمریکا و سرانجام قرار گرفتن در صف نخست مقابله با آمریکا در صحنه‌ی سوریه تمام سود دخالت را به زیان خالص برای ایران تبدیل کرد. همینگونه است در رابطه با مساله فلسطین و غیره.

این روش‌ها اساسا از ایدئولوژی مایل به قطب شدن در برابر تمدن غرب ناشی می‌شود. حکومت اسلامی به این علت راه تبدیل شدن ایران به نقطه‌ی بحرانی ستیز جهانی را هموار کرده است که رسما خود را قطبی متضاد و رقیب با ساختار سیاسی و تمدن و فرهنگ آمریکا و اروپا معرفی می‌کند. این فکر نه تنها در میان نیروهای تندرو بلکه در برخی سران جنبش اصلاحات، خاصه در نظریات رفسنجانی و خاتمی نیز به عیان دیده می‌شود. طرح گفتگوی فرهنگ‌ها توسط خاتمی قبل از هر چیز طرح اثبات تضاد و تفاوت فرهنگ‌هاست. تضاد و تفاوتی که آقایان خود را یک قطب آن در یک مقیاس جهانی می‌دانند.

جمهوری اسلامی موجودیت خود را به ایفای نقشی چنین قطبی در برابر غرب گره زده است و کمتر از هر دولت دیگری در جهان برای نجات حق و حقوق مردم ایران آماده عقب نشینی از حق و حقوق مطلقه‌ی ایدئولوژی و حاکمیت خویش است. تبدیل هرگونه عقب‌نشینی از آنچه آماجهای انقلاب اسلامی نامیده می‌شود به امری ناموسی یک رکن اصلی شکل‌دهی به این وضعیت است. در چنین وضعیتی، هر قدم انعطاف سیاست با دیوار مقاومت ایدئولوژیک روبرو می‌شود و هر گام رهب